مسافرت ایلیا به آستارا
چند روز تعطیلی خرداد رو 3 تایی رفتیم تا استار و برگشتیم خیلی خوش گذشت بیشتر از همه به ایلیا. تو جاده حیران رفتیم گیله ده ناهار خوردیم موقع ناهار یکی دو تا گاو بود که تا نزدیکی سفرمون می مدن و ایلیا با شوق و ذوق ریاد داد می زد قوقو قوقو و هرچی دم دستش بود اعم از کیف من پرت می کرد طرفش که اونو بخوره.
در کل اصلا تو راه اذیتمون نکرد و برای اولین بار افتاد تو آب دریا و حسابی بهش خوش گذشت . شب تو بازار استارا تو اون شلوغی سرشو مینداخت پایین و بدوبدو فقط می دوید کجا خدا می دونه
برگشتنی رفتیم سرعین امین براش از اون تیوب بادی های شکلک دار ( لاک پشت ) خریده بود و یه مایو مردونه برای اولین بار رفته بود استخر و کلی کیف کرده بود کوچولوی من.
عاشق این قیافه مردونشم
اینجام داشتیم برمی گشتیم که تو جاده حیران واسه صبحانه نگه داشتیم ایلیا خوابیده بود بغلش کردم و گفتم پاشو زیتون بخور با چشمهای نیمه باز نشسته داره عشقش زیتون رو می خوره
اینجام از استخر سبلان در اومده