ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

خوشگل مامان و بابا، ایلیا

سلام

عکس های کلیبر

جاتون خالی دو روز تعطیل بودیم رفتیم کلیبر وای ایلیا تو طبیعت چه کیفی می کرد. کلی گاو و گوسفند و مرغ و خروس دیده بود داد می زد قوقوووو     توپ بازی می کرد و خاک بازی . تازه یه رقاص تمام عیار شده بشکن میزنه دست می زنه رقص و پاکوبی اذری می کنه جاتون خالی  خیلی شیطون شده   و شیرین تر از همیشه. اینم چند تا از عکس هامون     ...
28 ارديبهشت 1394

خاطرات ایلیا

سلام به همگی مخصوصا ایلیا کوچولوی خودم تو سال جدید اصلا فرصت نمیکنم که بیام و عکس های ناز پسرم رو تو بلاگش بذارم و شیرین کاری هاشو واسش ثبت کنم. سال جدید رو به همه تبریک میگم و امیدوارم همگی سالی پر از شادی و سلامتی کنار عزیزانمون داشته باشیم. ایلی کوچولو تو هر دوره از سنت تا به اینجا احساس کردم که بزرگ شدی و همه چی رو میفهمی . شیطون و نازی دیگه درکت از مخیط اطراف کامل شده. کلمه مامان و بابا رو کامل میگی. بد جور موبایل دوست داری میاری می دی دستمون و ازمون می خوای که برات فیلم و آهنگ باز کنی، وقتی هم دوست نداری از دستمون میگیری انگشتمونو می کشی رو گوشی که بزن بره    شیطونیت در حد تیم ملی یه   تو صندلی ماشینت که نم...
3 ارديبهشت 1394

عکس های آتلیه ایلیا در روز تولدش

سلام به همگی دیگه به سال جدید کم مونده فک کنم همه رفتن پیشوازه عید اینا عکس هایی که روز تولد ایلیا تو اتلیه آرین گرفتیم هنوز کار شده هاش حاضر نیست من اینا رو از روی عکس های خامش جمع آوری کردم. راستی یه چیزی یادم افتاد بنویسم ایلیا جونم نماز خوندن یاد گرفته   مهر و میذاره زمین میره تو سجده.  یه چیز دیگم یاد گرفته تفنگشو بر میداره به سمت ما میگیره میگه "گیییششون"   فوربونش برم خیلی شیرین شده تازه با هم قائم موشک بازی هم می کنیم من میرم قایم میشم میاد پیدا میکنه   خیلی زبله      ...
9 اسفند 1393

تولد تولد تولدت مبارک ایلیا

سلام به همگی مخصوصا ایلیای خوشگل خودم ایلیا حونم تولد تولد تولدت مبارک  خیلی ارزو می کنم ایلیا بزرگ بشی و بیای خاطراتت رو که مامانی برات ثبت میکنه رو بخونی پسرم چه زود یک سالت شد  هر روز شیرینتر و نازتر میشی. بودنت تو زندگیمون یه عشقه یه شوقه همگی خیلی دوستت داریم. راه رفتنت که از خیلی وقت پیش تثبیت شده دیگه داری دویدنو تمرین می کنی   تازه بای بای کردن و بوس فرستادنم بلدی، عاشق آهنگ و دست زدن و رقصیدنی. دیشب انقدر دست زدی بشین پاشو کردی (مثلا داشتی می رقصیدی) مرده بودیم از خنده.  حس میکنم دیگه همه چی رو می فهمی، نمی دونم ما هم به سن تو بودیم اینطوری بودیم یا تو نسل جدیدی   ببر، بیار، بذار سر ج...
26 بهمن 1393

اولین پیرایش ایلیا

ایلیا سه روز قبل تولد یک سالگیش برای اولین بار رفت ارایشگاه  و موهاشو کوتاه کرد خوشبختانه اصلا گریه و غریبی نکرد ناز کوچولوی من. فقط کنجکاو بازی در می اورد همش با صدای ماشین مو و قیچی برمیگشت پشت و می خواست از دسته آقاهه بگیردش     ...
26 بهمن 1393

جشن 11 ماهگی ایلیا

ایلیا جونم چه زود زود بزرگ میشی!! انگار همین دیروز بود که همگی خوشحال بودیم که تا یه ماه اینده به دنیا میای برا خودت دیگه آقایی شدی ماشاله همه چیزو دیگه می فهمی. چهاردست و پا راه رفتنم خیلی وقته گذاشتی کنار چند هفته ای هست که رسما فقط راه میری قوربونت برم من. خیلی خیلی شیرین و عزیزی برامون. اینم کیک 11 ماهگیته انشاله کیک تولدت رو بزودی بخوریم. برات یه جشن کوچولو گرفتیم کیک درست کردیم و رفنیم شام بیرون من واست سوپ و سیب زمینی سرخ کرده گرفتم ولی ماشاله بجای اونا همه ی پیتنزا زبانه منو خوردی    ...
25 دی 1393

عکس های فیسی از ایلیای حوشگلم

سلام به همگی ایلیا جوجوی مامان 10.5 ماهه شده. عسلگم دیگه داره راه می افته . همش تقلا میکنه راه بره. چند قدم و که میره ولی جالبش اینجاس که اون روز عرض اتاقو تا برسه مبل روبرویش حدود دو متر تنهایی رفت قوبونش برم.  هزار ماشاله .  الان دیگه بدون کمکم بلند میشه. فکر کنم تا 11 ماهگیش دیگه راه بیافته . تازه 8 تا دندونه کوچولو هم داره  ...
10 دی 1393