ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

خوشگل مامان و بابا، ایلیا

سلام

تولد 21 ماهگی ایلیا

ایلیا جونم حسابی بزرگ شدی!  می دونم این حرف و همیشه بهت میگم ولی چیکار کنم هر ماه یه تحولی تو رفتارات و حرکاتت هست که فک میکنم دیگه کاملا بزرگ شدی.   الان 21 ماهگی تو تموم کردی دیگه معانی تموم کلمات رو بجاش می دونی و میگی. افتاد، رفت ، پاشو ف بیا ، بله، نخیر، قشنگ ، بد، بخواب، ساکت، سوپ، آش ، کباب، تخم مرغ (پاتا )، خرما، خرمالو،لیمو، نارنگی (مونو)، اناناس، نارگیل و خیلی چیزهای دیگه.   مامان قوربونت بره با اون ادا های ناز و خوشگلت و با زبون شیرینت که اسم مامان (فدا) و بابا (امین) رو می گی تازه فامیلیتم بلدی و وقتی میگیم چند سالته؟ با انگشت هات نشون می دی دو (ایکی) ، تازه به مامان جون خودت اسم گذاشتی و میگی ماماناز و...
26 آبان 1394

ایلیا کوچولو در استانبول

با ایلیای ناز و خوشگلم یک هفته ای رفتیم استانبول جای همه دوستان خالی ، خیلی خوش گذشت مخصوصا به ایلی کوچولو. تازه تولد 20 ماهگیشم اونجا گرفتیم واسش. قوربون ایلیای نازم برم که هر روز شیرین تر و نازتر از قبل میشه.    ...
27 مهر 1394

ایلیا و شیطنت هاش

ایلیا عشق و همه وجود منه با اون خنده های دوست داشتنی و نگاه های نافذ و معصومش    پسرم عزیزم دیگه برا خودش آقایی شده. هر روز حس می کنم که داره فهمیده تر و بزرگ تر میشه.  حالا دیگه 90 درصد کلماتی رو که میگیم رو تکرار می کنه  و همش داره حرف می زنه به زبان خودش . از همه قشنگتر که خیلی از حیوانات رو از روی شکل و صداشون میشناسه وقتی جایی بیرون یا تلویزون میبینه زودی میگه و  توی موبایل یکی یکی میزنه و اسم هاشو تکرار میکنه.حالا دیگه خیلی هاشونو کامل ادا می کنه . خرس، فیل، شیر، گاو، بع بعی،مرغ، طاوس، پشه، گربه، هاپو، قورباغه، بز، خروس، کلاغ ، خر،اسب،گرگ،جوجه ،طوطی، و... تازه ادای کانکورو و مار و شیر وعقاب...
11 مهر 1394

زبون شیرین ایلیا

ایلیا جونم خیلی آرزو می کنم روزی که بزرگ شدی این وبلاگ باشه و اطلاعاتش رو برات نگ داشته باشم تا ببینی مامانی با چه شوقی خاطراتت رو ثبت می کرد. تو بهترین نعمت خدایی و من خیلی دوستت دارم .معصومیت، خنده های شیرینت ، دل پاکت حال ادم رو دگرگون می کنه اشک شوقم سرازیر میشه. وقتی سر کارم دقیقه ها رو می شمارم تا برگردم و ببینمت همین چند ساعت محدود هم دلم برات لک می زنه. عشششششششششششششششقمی مامانی. من و بابا خیلی دوستت داریم. تازه رفیق یکی یه دونه ی بابا هستی یه همبازی و دوستای عالللللللللللللی ، بابایی خیلی زحمتت رو میکشه و حتی می تونم بگم مادری می کنه برات همیشه شیشه شیرت رو از بابایی می خوای ، باهم میرین حموم، استخر و ... تازه همیشه موقع بیرون ر...
14 شهريور 1394

ایلیای کوچولو داره یک و نیم ساله میشه

سلام به همگی الان که دارم این پست رو میذارم 4 روز مونده ایلیا یک و نیم سالگی شو تموم کنه. چقدر داشتن یه فرشته کوچولو حس خوب و قشنگیه   خدا قسمت همه بکنه انشاله   حس ایلیا از دنیا تقریبا کامل شده دیگه همه چی رو متوجه میشه، آقا به تمام معناست. شب ها با اینکه خواب الو هستش وقتی گریه میکنه میگم منتظر باش برات اب بیارم مثل آدم بزرگ ها منتظر میشینه و اروم میشه   الان دیگه خیلی از کلمات رو میگه اسامی رو می تونه صدا بزنه مثل ایدین آرتین رزا علی پویا سحر و ..... صدای حیوانات رو در میاره، بع بعی ، پیشی ، کلاغ ، هاپو  و ... . تازه حسابی رقاص هم هست به هر اهنگی با ریتم خودش می رقصه   تازه اجازه گرفتنم...
17 مرداد 1394

مسافرت یک روزه به مشکین در عید فطر 94

ایلیا حونم دیگه برای خودش اقایی شده، الان تو 18 ماهگیش هستش. خیلی شیطون تر و شیرین تر شده. همه چیز رو متوجه میشه همه اشیا دور و برش رو میشناسه، خیلی باهوش و خرگوشه پسرم.               ...
5 مرداد 1394

مسافرت ایلیا به آستارا

چند روز تعطیلی خرداد رو 3 تایی رفتیم تا استار و برگشتیم خیلی خوش گذشت بیشتر از همه به ایلیا. تو جاده حیران رفتیم گیله ده ناهار خوردیم موقع ناهار یکی دو تا گاو بود که تا نزدیکی سفرمون می مدن و ایلیا با شوق و ذوق ریاد داد می زد قوقو    قوقو    و هرچی دم دستش بود اعم از کیف من پرت می کرد طرفش که اونو بخوره. در کل اصلا تو راه اذیتمون نکرد و برای اولین بار افتاد تو آب دریا و حسابی بهش خوش گذشت . شب تو بازار استارا تو اون شلوغی سرشو مینداخت پایین و بدوبدو فقط می دوید کجا خدا می دونه  برگشتنی رفتیم سرعین امین براش از اون تیوب بادی های شکلک دار ( لاک پشت  ) خریده بود و یه مایو مردونه   برای اولین بار ر...
17 خرداد 1394